«من دیدم که آیفون۱۳ پرو را نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان معامله کردند؛ همین امروز که دلار ۴۲ را هم رد کرد.» اینکه یک گوشی پرچمدار در ایران با این رقم معامله شود، دود از کله هر کس بلند میکند. با وجود این قیمتها، مشتری هم بسیار کمتر در بازار میچرخد.
«فروش ما نسبت به تابستان یکدهم شده. هم به دلار ربط دارد، هم به قدرت خرید مردم، هم به وضعیت و حال جامعه، هم به اینترنت و فیلترینگ...» یک پیام صوتی کوتاه از فروشنده موبایلی است که در سراسر ایران شعبه دارد و تمامی شعبات و فروشگاه آنلاینش، با رکود اقتصادی عجیبی درگیر شدهاند. او در این ماجرا تنها نیست و تقریباً هیچ فروشنده موبایلی دیگری پیدا نمیشود که از شرایط بازار راضی باشد.
مشتریان نیز در این بازار شامل افرادی هستند که مجبور به خرید هستند وگرنه اکثر کسانی که در پاساژهای موبایل فروشی هستند بهدنبال تعمیر گوشی خود آمدهاند. موبایلهای پرچمدار حالا به بیش از پنجاه-شصت میلیون تومان قیمتگذاری میشوند و کف قیمت موبایل اقتصادی به دردبخور نیز تقریباً برابر است با قیمت حقوق یک ماه وزارت کار.
تعطیلی قدیمیهای بازار
وضعیت بازار اقتصادی کشور دچار نوسانات شدیدی شده که ناشی از نرخ ارز و شرایط روز جامعه است. تقریباً در هیچ بازاری نیست که شوک اقتصادی در آن نفوذ نکرده باشد و پاهای عنکبوتی این سایه سیاه اقتصادی، در جایجای بازار، تارهای ناامیدی تنیده است. این موضوع در بازار موبایل هم به چشم میخورد؛ بازاری که یکبار با طرح رجیستری میلرزد و یکبار با افزایش هزینه واردات گمرکی و یکبار دیگر با تصمیمهای دیگر دولت. برآوردم از صحبت کردن طی یک هفته با چندین فروشنده این است که بازار حالا تبدیل به جایی شده که در آن بسیاری از «قدیمیها» دیگر فعال نیستند و فروشندگان بهاصطلاح کلهگنده در آن نیز قصد تعطیلی دارند.
«در بیست روز اول آبانماه ما روزانه در مغازهها به یوزر و نه همکار، ده دستگاه آکبند میفروختیم و حالا در چند هفته این رقم کلا به ۷ دستگاه رسیده که شامل کالای نو و دستدوم میشود. ما از پس حقوق نیروها و پرسنل خود برنمیآییم و اگر شرایط اینطور ادامه پیدا کند، قطعاً در سال آینده به فکر کار دیگری باید باشیم.»
اینها جملاتی است که رضایی در پاسخ به وضعیت فروش، طی ماههای اخیر میگوید. صدایش طوری است که اگر آن را بهسمت آینه بیندازی، آن را از شدت سنگینی اندوه، میشکند. او میگوید که بسیاری از قدیمیهای بازار نیز با وجود جنگیدنها و تلاشهایشان بیخیال شدهاند و حالا تماسهایی بین کاسبان ردوبدل میشود که بهاصطلاح به آن تماس خداحافظی میگویند: «بسیاری از کسبههای قدیمی نیز درحال تعطیلی هستند و با ما و بقیه تماس میگیرند تا خردهحسابهای خود را تسویه کنند. همه هم میدانیم چرا درباره این موضوع صحبت نمیکنیم. هیچکس جرئت نمیکند صحبت کند؛ چرا که کسی ما را درک نمیکند.»
بازدیدکننده؛ نه مشتری
«چرا باید از پوشاک و خوراکش بزند تا موبایل بخرد؟» سؤال خوبی را مطرح میکند و جوابی برایش ندارم. نامش شاهین است و در پاساژ چارسو به فروشندگی موبایل مشغول است؛ در یک مغازه خوشنام که یک برند خاص و البته محبوب موبایل را میفروشد و اتفاقاً سرتاسر پر از جمعیت است: «جمعیت به تماشا آمدهاند و نه از برای خرید.» انگار طبع شاعرانهای دارد و سعی میکند حکیمانه حرف بزند و چیزهایی که میگوید تقریباً منطقی است:
«توی بازار موبایل ما با چند قشر مشتری روبهرو هستیم. من خودم آنها را به سه قسمت تقسیم میکنم: مجرد، خانوادهها و نوجوانها. قشر مجرد آن قشری است که امکان دارد از نان شبش بزند تا یک موبایل بهتر بخرد؛ دغدغه دیگری ندارد؛ میآید و یک قیمت میگیرد و میفهمد موبایلی که قصد داشته بخرد، گرانتر از حد انتظارش است، بعد میرود بیرون چند تا تماس کاری میگیرد و یا همان لحظه یا چند روز بعد، دوباره به قصد خرید میآید. این قشر بیشترین مشتریان ما هستند، اما این روزها اولاً کمترین حضور را در این بازار دارند و ثانیاً دیگر با چند تماس و قرض، کموکاستیشان برای خرید موبایل حل نمیشود.»
شاهین میگوید در شرایط کنونی خانوادهها خیلی زود با دیدن قیمتها تصمیمشان عوض میشود و گاهی قید خرید را میزنند. به چندین زوج و خانوادهای که در مغازه هستند، اشاره میکند و میگوید: «هیچکدام خریدار نیستند.» ادعا دارد با یک نگاه میتواند بفهمد که مشتری واردشده به مغازه خریدار است یا نه: «باور کنید اکثر پرزنترها این را میفهمند و رفتارشان با مشتری بر این اساس تعیین میشود. اما حالا تقریباً همه میدانیم که اکثریت مشتریان تبدیل به بازدیدکننده شدهاند.» منظورش از پرزنتر خودش و همکارانش هستند؛ همان افرادی که بهمحض ورود به یک مغازه موبایل فروشی بزرگ پیش شما میآیند و سعی میکنند راهنمای خریدتان باشند. شاهین تأکید دارد حقوق بسیاری از این افراد بسته به فروششان بهدست میآید و با یک حساب سرانگشتی درآمد خودش و دوستانش طی چند ماه اخیر، به این نتیجه میرسد که فروش آنها در یکی-دو ماه اخیر از نصف هم کمتر شده است.
اصحاب کهف
ناهید یکی از کسانی است که با پنج میلیون تومان در جیب آمده تا یک گوشی اقتصادی بخرد؛ رقمی که تا آذرماه برای خرید یک گوشی اقتصادی به قول خود «بهدردبخور» کافی بوده، ولی حالا او مانده و حوضش: «من تا هفته آخر آذر هم قیمتها را از سایتها نگاه میکردم، اما الان که به بازار آمدم انگار با یک دنیای دیگر روبهرو شدم.» ناهید بهشوخی میگوید شبیه به اصحاب کهف شده و حالا با قیمتهایی که در این بازار میبیند، نمیتواند یک گوشی بهدردبخور بخرد.
ناهید قصد نداشته گوشی ایرانی بخرد، اما حالا به این خرید هم راضی شده، ولی تأکید دارد که حتی با این تصمیم هم جنسی گیرش نیامده است.
نبود جنس در بازار بیداد میکند. فروشندگان طبقه ششم علاالدین که تأمینکننده بازار موبایل هستند، حاضر به فروش اجناس خود نیستند. آنها با نگاه به روند صعودی قیمتها، قصد فروش کالا را ندارند تا بلکه فردا روزی، گرانتر بفروشند.
شهاب که بهدنبال یک گوشی مدل معروفی به بازار آمده است، تأکید دارد مدلی که به دنبالش است، آب شده و رفته زیر زمین: «هیچ جنسی در بازار نیست و من مجبور شدم روی یک صندلی گوشه این پاساژ بنشینم و سایتهای درج آگهی گوشی دستدوم را بالا و پایین کنم.»
او به خلوتبودن بیش از حد پاساژ اشاره میکند و تأکید دارد طی چند روزی که به این پاساژها آمده تا موبایل موردنظرش را بخرد، امروز از همیشه خلوتتر است: «دلار ۴۳ تومان را هم رد کرده؛ دیگر کسی بخواهد هم نمیتواند موبایل بخرد.»
شهاب معتقد است که حالا خرید گوشی دستدوم بسیار منطقیتر از خرید گوشی نو است: «شاید باورتان نشود، ولی یک عده هستند که گوشیهای بسیار تمیزی را برای فروش گذاشتند که با جنس آکبند آن مو نمیزند. چرا باید هزینه کنم و گوشی آکبند بخرم وقتی قیمتها در لحظه از نرخ دلار تأثیر میگیرند؟» او این مسئله که فروشندگان تمام نرخهای خود را با نرخ دلار امروزی درنظر میگیرند، اشتباه میداند.
دوست شهاب اما نظر دیگری دارد. او همچنان به خرید جنس آکبند در وسایلی مثل موبایل تأکید دارد و میگوید خرید اینترنتی از فروشگاههای آنلاین خیلی بهتر از خرید از مغازه است: «قیمتها در آنجا ثبات بیشتری دارند و موجودی کالاها هم بیشتر است.» این پسر که نامش نوید است، تأکید دارد که رشد قیمتها باعث شده است که مردم بیخیال خرید موبایل شوند؛ مثل خود او: «مدتها بود که قصد خرید موبایل داشتم و موبایل فعلی، اذیتم میکند. اما با این قیمتها دیگر فکر تعویض موبایل را از سر بیرون کردم و حالا بهدنبال تعویض باتری گوشی هستم.»
امثال نوید در بازار بسیار زیاد هستند و سر مغازههایی که باجه تعمیرات دارند، بسیار شلوغ است بهطوری که نمیتوانم با هیچیک از آنها بهطور مفصل حرف بزنم. نهایتاً یکی از آنها بدون آنکه نگاهم کند یک جمله میگوید: «تعمیرات ده برابر هم بیشتر شده؛ همین را بدان پسرم.»
ویپیان میفروشند تا ورشکست نشوند
آذرین از دیگر فروشندگان موبایل در همین پاساژ است که باور دارد درحالحاضر فروش محصولات جانبی خیلی بیشتر از فروش کالای اصلی سود دارد: «بسیاری از فروشندگان موبایل تغییر کاربری دادهاند به فروش وسایل جانبی و نرمافزاری. درحالحاضر هم بازار فیلترشکن داغ است و با رقمهای بالایی هم به فروش میرسد. این رقمهای بالا قرار است ضررهای دیگر را جبران کند و اگر هم وسایل جانبی چندان تفاوت قیمتی پیدا نکرده، دلیلش این است که بسیاری از محصولات به اسم چینی است، اما همینجا در کارگاههای خودمان تولید میشود.» او میگوید بسیاری از گلسها و قابهایی که بهاصطلاح مارکدار هستند و معروف، تقلبی هستند و تشخیص اصل و تقلبی بودن آنها برای فروشندگان حرفهای هم کار سختی است و فقط استهلاک زمانی است که میتواند این موضوع را ثابت کند: «در وهله اول همه این کالاها شبیه به هم هستند و این زمان است که مشخص میکند جنس فروختهشده کیفیت مناسبی داشته است یا نه.»
آذرین همچنین تأکید دارد بازار تعمیرکاران موبایل سکه شده و این روزها همه مشتریان سعی میکنند با هر قیمتی که شده، موبایل قدیمی خودشان را احیا کنند: «حتی تعویض السیدی و صفحه که ریسک بالایی دارد و شاید با هزینههای چند میلیون تومانی، بازهم درست از آب درنیاید؛ تبدیل به ترجیح اول مشتریان شده است. پیش از این گوشیها را با صفحه نمایش خراب و شکسته میفروختند و با گذاشتن مبلغی روی آن، موبایل دیگری خریداری میکردند، اما حالا آنقدر تفاوت قیمتها زیاد شده که عملاً امکان چنین کاری وجود ندارد.»
وفادارانی که بیوفا شدند
احمد متخصص فروش آیفون و محصولات اپل است. هم تیشرت یک سیب گاز زده را به تنش دارد و هم کلاه آفتابی که به همین لوگو مزین است. مشتریانش افرادی بهاصطلاح «لاکچری» هستند و تصور اولیهام بر این است که بازار آیفون نباید چندان آشفته شده باشد. احمد اما نظری دیگری دارد و از کاستهشدن فروش کالاهایش تا هفتاد-هشتاد درصد صحبت میکند: «ما در مرکز شهر نیستیم و در شرق تهران فعالیت داریم. مشتریان خاصی هم در همین مناطق داریم که حالا دیگر تبدیل به آشنایانی دور شدهاند. آیفون ۱۴ و مشکلات رجیستر شدنش به کنار؛ آیفون ۱۳ هم به یک قیمت فضایی رسیده است که حتی مشتریان با درآمد بالا هم قید خریدش را زدهاند.» احمد تأکید دارد که خریداران آیفون با وام و... هم که شده بهسراغ این محصولات میآیند، اما درنهایت بسیاری از دوستداران اپل، دیگر سراغ محصولات اپل نیامدهاند.
این فروشنده آیفون اما اظهار دارد که وضعیت دلار نباید روی نرخ آیفونهای موجود در بازار مثل آیفون ۱۳ و ۱۲ و... تأثیر بگذارد، چرا که تمامی آیفونهای مدل قدیمیتر در بازار را متعلق به برج یک امسال میداند: «کالاها را دپو کردند و بسیاری از آنها فروش نرفته است. حالا با بالارفتن نرخ دلار، قیمت گوشیها را نیز نجومی کردهاند. من فروشنده اگر بخواهم منصف هم باشم، نمیشود.»
گوشیهای اقتصادی جای گوشیهای میانرده را گرفتند
با نگاهی به فروشگاههای آنلاین نیز میتوان نمودار صعودی قیمتها را مشاهده کرد. سعید یکی از همین خریداران است که اخیراً گوشی میانردهاش خراب شده و مجبور شده یک گوشی اقتصادی بخرد: «فکر میکردم با شش-هفت میلیون میتوان یک گوشی میانرده خرید اما پرسوجو کردم و فهمیدم اگر یک گوشی در حد و اندازه گوشی قبلیام بخواهم، ده-یازده تومانی آب میخورد. بودجه هفت میلیونی خودم را به پنج میلیون کاهش دادم، یک گوشی اقتصادی خریدم و یک آب خنک هم روش!» سعید میگوید فرق چندانی بین گوشی پنج میلیون تومانی که خریده و هفت میلیون تومانیهای موجود در بازار وجود ندارد: «الان وضعیت طوری است که یا باید گوشی ده میلیون تومان به بالا بخری و یا اگر بودجه کمتر است، دیگر تقریباً فرقی نمیکند که چه چیزی میخری. گوشیهای اقتصادی هستند که همهشان هم دو-سه سال بعد نیاز به تعویض دارند.»
سعید برای خودش و فرزندش دو گوشی اقتصادی خریده؛ یکی ایرانی و یکی چینی و بیش از ده میلیون تومان برای این دو گوشی هزینه کرده است: «کل حقوق بازنشستگی آبانماه خودم را دادم تا بتوانم این دو گوشی را بخرم. درنهایت هم از خریدی که کردیم راضی نیستیم، ولی چاره دیگری هم نداریم.»
فعالین بازار موبایل عقیده دارند این بازار بهزودی تبدیل به ویرانهای خواهد شد و کمتر کسی در آن دوام خواهد آورد. در این میان، مشتریان بازار موبایل نیز روزبهروز بیشتر از آن فاصله میگیرند و با فناوریهای روز دنیا خداحافظی میکنند تا بتوانند به رزق و روزی خود برسند. در این میان موضوعی که کاملاً محرز است، به کوچکشدن این بازار و از بین رفتن بسیاری از شغلها در آن برمیگردد. باید دید در آینده این زلزله نهایتاً به چه سرنوشتی منجر خواهد شد.
منبع : منبع
9th November 24