در طی ساخت بمب اتم، جولیوس رابرت اوپنهایمر به عنوان مدیر آزمایشگاه لوس آلاموس خدمت میکرد. پس از سال ۱۹۳۹ و تصرف لهستان توسط نازیهای آلمان، اوپنهایمر به عنوان سرپرست آزمایشگاه انتخاب شد تا پروژه منهتن را که منجر به ساخت اولین بمب اتم در اواسط جنگ جهانی دوم شد مدیریت کند.
پس از کنارهگیری اوپنهایمر از مقام خود در سال ۱۹۴۵، به عنوان مدیر شورای مشورت عمومی کمیسیون انرژی اتمی انتخاب شد. قبل از ترور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳، او اعلام کرد که اوپنهایمر به پاس دستاوردهای خود در علم فیزیک، جایزه Enrico Fermi را دریافت خواهد کرد که در نهایت، وظیفه اهدای آن به لیندن جانسن و در دسامبر همان سال محول شد. در نهایت، پدر بمب اتم به دلیل سرطان و در سن ۶۴ سالگی درگذشت.
اوایل زندگی، تحصیلات و مقام استادی
جولیوس رابرت اوپنهایمر در ۲۲ آپریل سال ۱۹۰۴ و در شهر نیویورک به دنیا آمد. پدر و مادر مهاجر اوپنهایمر یهودی آلمانی بودند که پدر او با نام جولیوس، وارد کننده ثروتمند پارچه بود و مادرش با نام Ella (nee Friedman) در زمینه نقاشی فعالیت میکرد.
پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه هاروارد، اوپنهایمر به انگلستان سفر کرد و در دانشگاه کمبریج که مکانی برای ادامه تحقیقات اتمی او در آزمایشگاه Caverdish بود به تحصیل پرداخت. اوپنهایمر در طول زندگی خود با دورهای متوالی از افسردگی دست و پنجه نرم میکرد. افسردگی او به حدی پیشرفت کرد که به برادر خود Frank گفت:
گاهی حقیقت دارد که من به فیزیک بیشتر از دوستانم نیاز دارم.
اوپنهایمر در طول دوران تحصیل خود در دانشگاه کمبریج رفتارهای عجیبی نشان میداد و با رسیدن به این نتیجه که کار در آزمایشگاه خسته کننده است، ترجیح داد تا تمرکز خود را روی مباحث تئوری فیزیک بگذارد.
رابطه اوپنهایمر با استاد مشاور نیز تعریفی نداشت و براساس کتاب Robert Oppenheimer، او حتی سیب آغشته شده به سم را روی میز Patrick Blackett گذاشت اما پاتریک صدمه ندید. در سال ۱۹۲۶، اوپنهایمر گروه خود را با حضور مکس بورن در دانشگاه Gottingen تشکیل داد و به واسطه آن با فیزیکدانهایی مانند نیلز بور آشنا شد.
سپس او درجه دکترای خود را درحالی گرفت که مشغول توسعه تقریب بورن _اوپنهامیر بود؛ ترکیبی که برای تئوری کوانتوم مولکولی از اهمیت بالایی برخوردار است. اوپنهایمر در حوزههای مختلف و دانشگاههایی مانند: کالیفرنیا، برکلی و همچنین موسسه فناوری کالیفرنیا، وقت خود را برای آموزش صرف کرد و تحقیقات مهمی را به شکل تئوری و در زمینههایی مانند: فیزیک هستهای، الکترودینامیک کوانتومی و همچنین فضانوردی انجام داد.
پروژه منهتن
اوپنهایمر در سال ۱۹۳۰ فعال سیاسی شد و با آلبرت انیشتین و لئو اسزیلارد به توافق رسید که ممکن است بتواند زودتر از نازیها به بمب اتم دستیابد. در سال ۱۹۳۹ و ادامه تصرف لهستان به دست نازیها، اوپنهایمر به عنوان مدیر آزمایشگاه انتخاب شد تا پروژه منهتن را شروع کند.
هدف آزمایش ارتش آمریکا، بهره گیری از انرژی اتمی برای اهداف نظامی بود. اوپنهایمر گروه تحقیقاتی پروژه منهتن را رهبری کرد که کار آنها در اوایل سال ۱۹۴۲ و در New Mexico به پایان رسید. تعداد افراد شرکت کننده در پروژه منهتن از ۱۰۰ تن به ۶۰۰۰ تن در سال ۱۹۴۵ رسید و براساس American Prometheus، عمدتا افرادی در تحقق یافتن این پروژه شرکت میکردند که از دست نازیها به اروپا و آمریکا فرار کرده بودند.
ماموریت آنها کشف شکاف اورانیوم ۲۳۵ بود تا از طریق آن بتوانند زودتر از آدولف هیتلر به بمب اتم دستیابند. در ابتدا، دولت آمریکا مبلغ ۶۰۰۰ دلار را برای این پروژه در نظر گرفته بود، اما با به اوج رسیدن نتایج پروژه در سال ۱۹۴۵، بودجه به ۲ میلیارد دلار افزایش یافت.
چطور پس از گذشت ۶۸ سال سرانجام لکه ننگ از پیشانی رابرت اوپنهایمر پاک شد؟
نتایج تلاشهای اوپنهایمر و سایر دانشمندان، به انفجار اولین بمب اتم در صحرای Jornada del Muerto که در New Mexico واقع شده است منجر شد و براساس شعری از John Donne، نامی تحت عنوان «Trinity» به آن داده شد.
درحالیکه اوپنهایمر نظارهگر انفجار Trinity بود، شعری از کتاب Bhagavad Gita را بر زبان آورد.
اگر در آن واحد، هزاران خورشید در آسمان منفجر شود، Trinity همانند عظمت یکی از آن خورشیدها است.
او در ادامه، به بخش دیگری از Bhagavad Gita اشاره کرد و گفت:
من به مرگ تبدیل شدم؛ نابودگر جهانها.
اوپنهایمر به شکل مختصر از روند ساخت بمب اتم راضی بود و Insidor Rabi در رابطه با احوالات اوپنهایمر گفت:
هیچ وقت طرز راه رفتن و قدم گذاشتن او به بیرون از خودرو را فراموش نخواهم کرد. طوری راه میرفت که انگار بالاخره توانست به موفقیت برسد و چهرهاش به گونهای بود که داشت موفقیتش را تصدیق میکرد.
طولی نکشید که احساسات اوپنهایمر پس از ترفیع به سبب موفقیت Trinity و نابودی هیروشیما در ۳ هفته بعد از تکمیل پروژه تغییر کرد و ارتش نیز حضور او را در فرایند ساخت بمب غیر ضروری دانست. در طی ملاقات او با Harry S. Truman، در کاخ سفید، اوپنهایمر مدعی شد که دستانش به خون مردم آغشته است و رئیس جمهور وقت آمریکا نیز بابت گفته اوپنهایمر خشمگین شد.
اگرچه انفجار بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی به جنگ جهانی دوم پایان داد، اما ویرانی پروژه منهتن اختلافات بسیاری را بین اوپنهایمر و تحفه زندگیش ایجاد کرد و در همان سال از جایگاه خود کناره گیری کرد. در نهایت، تلاشهای اوپنهایمر در پروژه منهتن، لقب دهن پر کن و نفرین کنندهای را با نام «پدر بمب اتم» به او داد که تا امروز باقی مانده است.
زندگی رابرت اوپنهایمر پس از بمب اتم
منهتن تا زمان انفجار بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی، پروژهای فوق العاده محرمانه بود. پس از آنکه لقب پدر بمب اتم به اوپنهایمر داده شد، او به موسسه فناوری کالیفرنیا برگشت، اما دریافت که هیچ علاقهای به هیچکدام یک از علومی که در گذشته به تحقیق درباره آنها میپرداخت ندارد و با کنار گذاشتن موسسه فناوری، اوپنهایمر به ریاست شورای عمومی کمیسیون انرژی اتمی ادامه داد.
در سمت دیگری از این داستان، اتحادیه شوروی بمب اتم خود را در سال ۱۹۴۹ آزمایش کرد که زودتر از موعدی بود که ایالات متحده آمریکا انتظار داشت. با تحت فشار قرار گرفتن آمریکا برای توسعه فرایند ساخت بمب قدرتمند هیدروژنی، اوپنهایمر به دلایل اخلاقی و منطقی از همکاری با دولت آمریکا سر باز زد، اما ۳۳مین رئیس جمهور آمریکا Truman تصمیم گرفت تا به هر قیمتی فرایند ساخت بمب هیدروژنی را به جلو پیش ببرد.
رد کردن درخواست همکاری دولت توسط اوپنهایمر، اتهاماتی را مبنی برای حمایت او از کومونیست ایجاد کرد.در سال ۱۹۴۵، کمیسیون انرژی اتمی جلسه امنیتی را در مورد اوپنهایمر برگزار کرد که طی آن، اوپنهایمر از شرکت در تحقیقات هستهای مخفی تعلیق شد و مجوز امنیتی او نیز باطل شد.
با تمامی بازتابهای منفی که بر وجهه اوپنهایمر تاثیر گذاشت، شهرت او به واسطه دریافت جایزه Enrico Fermi احیاء شد و در سالهای بعد به مدیریت موسسه بین المللی کنترل انرژی اتمی ادامه داد
رابطه رابرت اوپنهایمر با جین تتلاک
اوپنهایمر در کنار تلاشهای خود برای ساخت بمب اتم، به ارتباط عاشقانهاش با جین تتلاک نیز معروف است. جین دانشجوی فارغ التحصیل شده از دانشگاه کالیفرنیا بود و زمانیکه اوپنهایمر در دوران جوانی پروفسور فیزیک بود با او آشنا شد. جین تتلاک اوپنهایمر را به افراطی گرایان کومونیست معرفی کرد که بعدها بر شغل و زندگی اوپنهایمر تاثیر گذاشت.
در پایان، اگرچه اوپنهایمر علاقه بی بدلیلی نسبت به جین نشان داد و ۲ بار به او پیشنهاد ازدواج داد، اما آن دو از هم جدا شدند؛ اوپنهایمر به پروژه منهتن پیوست و تتلاک در سال ۱۹۴۴ خودکشی کرد.
همسر و فرزندان
در سال ۱۹۳۹، اوپنهایمر با Katherine Puening آشنا شد؛ دانشجوی دانشگاه Berkely که ریشههای او نیز مانند تتلاک در خاک سیاستهای کومونیستی رشد کرده بود. رابرت و کاترین در سال ۱۹۴۰ باهم ازدواج کردند که حاصل آن، یک پسر با نام پیتر بود که در سال ۱۹۴۱ به دنیا آمد و دختری با نام کاترین که ۳ سال بعد از پیتر چشم به جهان گشود.
همسر اوپنهایمر در حوزه زیست شناسی و گیاه شناسی فعالیت میکرد و پس از پیوستن همسرش به پروژه منهتن، اعتیاد به الکل زندگیش را تیره و تار کرد. او در نهایت در سال ۱۹۷۲ و سالها پس از فوت اوپنهایمر به دلیل انسداد عروق در گذشت.
مرگ اوپنهایمر
اوپنهایمر به دلیل مصرف بیش از حد سیگار در ۱۸ فوریه سال ۱۹۶۷ و به دلیل سرطان حنجره در NewJersey درگذشت. در دسامبر سال ۲۰۲۲ و ۵۵ سال پس از مرگ اوپنهایمر، Jennifer Granholm که در مقام وزیر انرژی آمریکا به کار خود ادامه میدهد، تصمیم ۱۹۵۴ مبنی بر لغو مجوز امنیت اوپنهایمر را باطل کرد.
14th November 24